حرف های یک عمرانی

حرف های یک عمرانی

لطفا ما را از نظرات خود بی نصیب نفرمایید.

پیوندها

ماجرایی جالب و خواندنی از تفحص شهدا

حسین سرکانی | شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۴:۱۷ ب.ظ

طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد…
یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود.

لباس زمستانی هم تنش بود. شهید دیگر لای پتو پیچیده شده بود.
معلوم بود که این دراز کش مجروح شده است.

اما... سر شهید دوم بر روی دامن این شهید بود، یعنی شهید نشسته سر آن شهید دوم را به دامن گرفته بود.

پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. ۵۵۵ و ۵۵۶ .

فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند.

معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند.

..در کامپیوتر به اسامی مراجعه کردیم .

دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است.

پدری سر پسر را به دامن گرفته است.

شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر.

shahid5443543.bashiran.ir  ماجرایی جالب و خواندنی از تفحص شهدا

 

  • حسین سرکانی

شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی